جاری شدن خون از مقام رأس الحسین علیه السلام در شهر حلب سوریه.مکانی است که سر مبارک امام حسین (ع)و اسرا برای مدت کوتاهی نگه داشته شدند.
وقایع شب اول قبراز زبان مرده ای که زنده شد و فرصت زندگی دوباره یافت پخش شده از شبکه سه سیما
باسلام ،انتهای این کلیپ ، سخنرانی خاخام یهودی درمورد امام زمان عج می باشد ، این کلیپ از فیس بوک و شبکه های اجتماعی صهیونیستی حذف گردیده لطفا به دیگران انتشار دهید
خبرگزاری تسنیم: شهید علی خلیلی ۱۵ روز قبل از شهادت نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشت و در آن نسبت به برخی اظهارات که در قبال اقدام خود میشنید، واکنش نشان داد
تحویل دار بانک بودم . یک روز پسربچه ای یک قبض آورد تا پرداخت کند دقایق پایانی ساعت کار بانک بود ، به او گفتم: پسر جان ! وقتش گذشته ، سایت ها را بسته ایم. فردا صبح بیاور تا از تو بگیریم. پسر گفت: می دونی من پسر کی هستم؟ اگر پدرم را هم بیاورم همین رو می گویی؟ گفتم: پسر هرکی باشی! ساعت کاری بانک تمام شده پسر جان!
لطفاً به این حکایت تاریخی توجه کنید:
معاویه به کمک دستیار دسیسه گرش عمر و عاص تصمیم گرفتند تا از محبوبیت حضرت علی علیه السلام نزد کودکان شیعه بکاهند. نقشه های گوناگونی را مرور کردند تا این که به پیشنهاد عمر و عاص قرار شد تعدادی بزغاله تهیه و از طرف معاویه به این کودکان هدیه بدهند و بعد از مدتی که کودکان با این بزغاله ها انس گرفتند ، آنها را دزدیده و تقصیر آن را گردن حضرت علی علیه السلام بگذارند.
نقل است از مرحوم آیت الله العظمی اراکی که از مراجع تقلید بودند ، ایشان فرمودند: شبی در خواب امیرکبیر را دیدم ، جایگاهی متفاوت و رفیعی داشت . پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت شد؟
زن و شوهرپیری با هم زندگی می کردند.پیرمرد، همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش را به حساب بهانه گیری های او می گذاشت . این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا این که روزی پیرمرد فکری به سرش می زند
مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند ، بیست سنت اضافه تر می دهد!
می گفت: چندثانیه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
تازه عروسی کرده بودند. با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم گل و شیرینی بخریم و برای تبریک به منزلشان برویم. خانه شان کوچک بود یک پذیرایی دوازده متری داشتند . روی دیوار بالای پذیرایی یک قاب بزرگ خالی بود. برای همه مان سوال شده بود. تا حالا ندیده بودیم کسی قاب خالی به دیوار پذیرایی خانه اش بجسباند.
یک هفته می شد که کارت های عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. فهرست مهمان ها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود. برای او که عروس این مجلس بود ، مهم بود که چه کسانی حتماً در عروسی اش باشند. از این که دایی جان سفر بود و به مجلس نمی رسید غصه می خورد، کاش می آمد.
سوالی که امروزه برخی از جوانان مطرح می کنند این هست که چطور ولی فقیه نائب امام زمان(عج) می باشد مگر امام زمان(عج) به ایشان دستخط یا نامه یا حکمی داده اند که فلانی نائب من است؟