یک هفته می شد که کارت های عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. فهرست مهمان ها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود. برای او که عروس این مجلس بود ، مهم بود که چه کسانی حتماً در عروسی اش باشند. از این که دایی جان سفر بود و به مجلس نمی رسید غصه می خورد، کاش می آمد.
۰ نظر
۱۳ آذر ۹۴ ، ۲۳:۴۷