تحویل دار بانک بودم . یک روز پسربچه ای یک قبض آورد تا پرداخت کند دقایق پایانی ساعت کار بانک بود ، به او گفتم: پسر جان ! وقتش گذشته ، سایت ها را بسته ایم. فردا صبح بیاور تا از تو بگیریم. پسر گفت: می دونی من پسر کی هستم؟ اگر پدرم را هم بیاورم همین رو می گویی؟ گفتم: پسر هرکی باشی! ساعت کاری بانک تمام شده پسر جان!